کد مطلب:95310 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:169
[صفحه 277] متوجه هدفها و غایاتی حكیمانه است. قرآن كریم این عواطف را به عنوان آیات و نشانه هایی از تدبیر الهی و حكمتهای ربوبی یاد می كند: «و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة».[1]. از جمله نشانه های حق اینست كه از جنس خود شما همسرانی برای شما آفریده كه در كنار آنها آرامش بیابید و میان شما و آنها الفت و مهربانی قرار داد. این عواطف و علائق یك سلسله كانالهای ارتباطی میان انسان و جهان است؛ بدون اینها انسان نمی تواند راه تكامل خویش را بپیماید. پس جهان بینی اسلامی همانطور كه به ما اجازه نمی دهد جهان را محكوم و مطرود و مذموم بشماریم اجازه نمی دهد علائق طبیعی و كانالهای ارتباطی انسان و جهان را نیز زائد و بی مصرف و قطع شدنی بدانیم، این علائق و عواطف، جزئی از نظام عمومی آفرینش است. انبیاء و اولیاء حق از این عواطف در حد اعلا برخوردار بودند. حقیقت اینست كه منظور از علاقه به دنیا تمایلات طبیعی و فطری نیست؛ مقصود از علاقه و تعلق، بسته بودن به امور مادی و دنیاوی و در اسارت آنها بودن است كه توقف است و ركود است و باز ایستادن از حركت و پرواز است و سكون است و نیستی است. این [صفحه 278] است كه دنیا پرستی نام دارد و اسلام سخت با آن مبارزه می كند، و این است آن چیزی كه بر ضد نظام تكاملی آفرینش است و مبارزه با آن همگامی با ناموس تكاملی آفرینش است. تعبیرات قرآن مجید در این زمینه در حد اعجاز است و در فصل های آینده این مطلب را توضیح خواهیم داد. [صفحه 279]
معمولا می گویند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنیا است. این سخن، هم درست است و هم نادرست. اگر مقصود از علاقه، صرف ارتباط عاطفی است، نمی تواند سخن درستی باشد، چون انسان در نظام كلی خلقت همواره با یك سلسله علائق و عواطف و تمایلات آفریده می شود و این تمایلات جزء سرشت او است، او خودش اینها را كسب نكرده است. و به علاوه، این علائق زائد و بی جا نیست. همانطوری كه در بدن انسان هیچ عضو زائدی وجود ندارد (حتی یك مویین رگ اضافی هم در كار نیست) هیچ عاطفه و علاقه طبیعی زائدی هم وجود ندارد. تمام تمایلات و عواطف سرشتی بشر
صفحه 277، 278، 279.